رهبر معظم انقلاب: آنروزها بنده در اهواز از نزدیک شاهد قضایا بودم. خرمشهر در واقع هیچ نیروى مسلّحى نداشت؛ نه که صدوبیست هزار نداشت بلکه ده هزار، پنج هزار هم نداشت.
به گزارش پایگاه تخصصی مسجد، به مناسبت فرارسیدن سالروز آزادسازی خرمشهر از چنگ رژیم بعث عراق، بخشهایی از بیانات مقام معظم رهبری در تاریخهای مختلف، که در مورد این فتح و ظفر عظیم تاریخ ایران و انقلاب اسلامی پرداختهاند به نقل از پایگاه دفتر حفظ و نشر آثار ایشان تقدیم میشود.
بیانات در دیدار اعضاى ستاد بزرگداشت چهاردهمین سالگرد رحلت حضرت امام خمینى رضواناللهتعالیعلیه (۱۳۸۲/۳/۳):
امروز سوم خرداد ماه، یک روز فراموش نشدنى است. پیوندى هم بین سوم خرداد و فتح خرمشهر با شخصیت امام بزرگوار وجود دارد. روزى که امام فرمودند؛ خرمشهر باید آزاد شود، بنده در همان نواحى بودم؛ شاید بعضى از شما هم در آنجا بودید. فاصله بین آزادى خرمشهر و وضعیتى که آن روز ما آنجا داشتیم، یک فاصله ناپیمودنى بود. دشمن به منطقهى غرب اهواز و شمال غربى و جنوب غربى آمده بود؛ تمام منطقه را از نیروها و لشکرهاى زُبدهاش پُر کرده و محکم در زمین فرو رفته بود؛ نمىشد او را تکان داد. از کارون هم عبور کرده و نیم دایره نسبتاً کاملى را درست کرده بود؛ بهطورى که افراد ما وقتى مىخواستند از اهواز به طرف آبادان بروند - که آبادان آن وقت دست دشمن نبود و مىشد رفت - از جادهى معمولى نمىشد بروند؛ از جاده غیرمعمول هم که آن طرف رودخانه بود، نمىشد بروند؛ از جادهى ماهشهر هم نمىشد بروند؛ باید مسیر مثلّثى را طى مىکردند تا به خرمشهر بروند! از داخل دریا با «لنج»،مسافتى مىرفتند و خود را به نقطهاى از جزیرهى آبادان مىرساندند و آنجا پیاده مىشدند. در این شرایط، نیروهاى ما معدود بودند و تیپ زرهى ما که حدّاقل باید صدوپنجاه دستگاه تانک مىداشت، حدود بیست دستگاه تانک داشت. بچههاى سپاه و بقیهى نیروهاى داوطلب هم وقتى به آنجا مىآمدند، با زحمت زیاد، بنده را ببین، مرحوم «چمران» را ببین، این طرف بدو، آن طرف بدو، تا دو سه دستگاه خمپارهانداز به دست مىآوردند و از آنها استفاده مىکردند.
همیشه حمله کردن سختتر از دفاع کردن است. اگر نیرویى بخواهد حمله کند، بر اساس روشهاى نظامى، توان آن باید سه برابر نیرویى باشد که مورد حمله قرار مىگیرد. ما باید سه برابر نیروهاى عراقى توان و نیرو مىداشتیم تا مىتوانستیم حمله کنیم و خرمشهرِ خودمان را از دست آنها نجات دهیم. آن موقع نیروى ما اصلاً قابل مقایسه با آنها نبود؛ یک برابر، نیم برابر و یک سومِ برابر هم نبود. در این شرایط، امام گفتند خرمشهر باید آزاد شود. این به نظر من حقیقت عجیبى را در خودش دارد که باید روى آن فکر و تدقیق و مطالعه کرد؛ با گفتن و تشریح زبانى هم بهدست نمىآید. چقدر اعتماد به نفس، توکّل، عزم راسخ و جدّ در تصمیم و امید و خوشبینى به نیروهاى پنهانى که ما آنها را کشف نکردیم، باید در آن دل بزرگ و نورانى به نور الهى و نور ایمانِ حقیقى متمرکز باشد تا آنطور قرص و محکم بگویند خرمشهر باید آزاد شود. امام نمىگفتند که حرفشان تحقّق پیدا نکند. انسان حرفى را که بداند زمین مىافتد، به زبان نمىآورد؛ آن هم به این قرصى. مىگفتند و مىدانستند این حرف زمین نخواهد افتاد و زمین نیفتاد و تحقّق پیدا کرد و خرمشهر آزاد شد.
شاید بعضى از شما داخل آن جریان بودید، اما بنده از نزدیکتر شاهد بودم نیرویى که باید خرمشهر را آزاد مىکرد، به وسیلهى چه عوامل و چه ابزارها و چه امکانات و چه کانون عظیمى از ایمان و تصمیم شکل گرفت و همین نیرو رفت مثل گلولهاى به سینهى دشمن خورد و آن حادثهى عجیب را بهوجود آورد؛ که وقتى ما خرمشهر را گرفتیم، ورق برگشت و دنیا عوض شد. قبل از آن هم میانجیها مىآمدند و مىرفتند؛ اما بعد از پیروزى در خرمشهر، اوّلین دسته از میانجیها وقتى به ایران آمدند، طور دیگرى حرف مىزدند و اصلاً سبک حرف زدنشان با گذشته فرق کرده بود. یکى از همین آقایان که رئیس جمهور یک کشور آفریقایى و جزو شخصیتهاى برجستهى سیاسى آفریقا و بلکه دنیا محسوب مىشد، خصوصى به من گفت شما با پیروزى در خرمشهر، معادلهها را عوض کردید و امروز دنیا به شما به چشم دیگرى نگاه مىکند.
***
بیانات ـ به عنوان رییس جمهوری و رییس شورای عالی دفاع وقت کشور ـ در گفتگو با خبرنگار صداوسیما و در تاریخ ۱۳۶۵/۶/۲۹ که به دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را مطرح شده است:
سوال: آقاى خامنهاى سؤالى که مىشود مطرح کرد مسألهى دفاعى بودن جنگ است. ما از ابتداى جنگ و شروع تجاوز عراق اعلام کردیم که در حال دفاع هستیم و بعد از اینکه وارد خاک عراق هم شدیم این مسأله را عنوان مىکنیم که باز جنگ ما یک جنگ دفاعى است. شما این مسأله را چگونه تعبیر مىکنید؟
بسماللَّهالرّحمنالرّحیم
جنگ ما از آغاز به صورت دفاع شروع شد و تا این ساعت هم ما در حال دفاع هستیم. علت هم این است که حتى ورود ما به خاک عراق، در ادامهى دفاع مقدس ماست. البته دشمن طبعاً مایل است که هنگامى که مىتواند و احساس قدرت مىکند، وارد مرزهاى ما بشود، تا هر وقتى که مىتواند در آنجا بماند، ویرانگرى بکند، تخریب بکند، افراد نظامى و غیرنظامى را به قتل برساند، زندگى را ناامن بکند، هر وقت هم که تاب نیاورد و نتوانست بماند، برگردد و داخل مرزهاى خودش بشود و ما هم با فداکارى و با توانائى مردم، وقتى که توانستیم او را از مرزها بیرون برانیم، لب مرز بایستیم که نبادا وارد خاک دشمن بشویم و به حریم دشمن نبادا که قدم بگذاریم، این میل دشمن است.
اما عقل و منطق انسانى، همچنین احکام اسلامى به ما اجازه این را نمىدهند. ما دشمن را باید ببینیم که چگونه دشمنى است. یک وقت دشمنى است که آمده براى گرفتن یک تپه، تصرف یک رودخانه، یک موذىگرى مرزى، بعد هم سرکوب مىشود برمىگردد سرجایش و قضیه تمام مىشود. اینجا البته بعد از آنى که دشمن را ما راندیم مسأله تمام شده است. لکن یک وقت دشمن بناى بر قلدرى و زورگوئى دارد. مسألهى او با بیرون رفتن از مرزها، آن هم با قدرتنمائى نیروهاى اسلامى و فداکاریهاى فراوان حل شده و تمام شده نیست. دشمن خیلى این را مغتنم مىشمارد که وقتى قصد تجاوز دارد و وارد خاک مىشود، تا جایى که مىتواند بماند، بعد هم که رفت بیرون، ما لب مرزها بایستیم او تجدید قواى خودش بکند و هنگامى که باز لازم دانست و مصلحت دانست برگردد، تجاوز خودش را آغاز کند.
من یک وقتى یک مثالى زدم، گفتم که دزدى، متجاوزى، وارد خانهى شما مىشود، وارد مزرعهى شما مىشود و ویران مىکند، نابود مىکند، مىدزدد، مىکشد. اگر تحمل کردید که مىماند، اگر تحمل نکردید و با فشار و زور و قدرتنمائى او را بیرون کردید، هیچکس به شما نمىگوید که شما از خانهات دیگر پا بیرون نگذار، پا توى مزرعهى او یا خانهى او نگذار که این تجاوز به حریم اوست. نه، عقل به شما حکم مىکند که بروید گریبان این دشمن را بگیرید، گلوى او را بفشارید و اولاً: از او بپرسید چرا این کار را کرده و مجازاتش کنید به این کار و ثانیاً: حقتان را بگیرید، آنچه که تضییع شده از او باز پس بگیرید. این یک حکم عقلى است. این چیزى نیست که این را ما ابداع کرده باشیم. همهى انسانها و همهى فطرتهاى سالم همین جور فکر مىکنند.
اصولاً وارد شدن به حریم خاک دیگران دو نوع است: یک نوع این است که از روى تجاوز، به قصد تصرف و براى زورگوئى است؛ این تهاجم است، این تجاوز است. همانطور که عراق وارد خاک ما شد. دلیلى براى این کار نداشت. یک بهانههایى همان اوّل ذکر کردند، اما حتى خودشان هم کاملاً واقف بودند و مىدانستند که اینها بهانه است. دنیا هم این را فهمید. لذا بود که همهى کسانى که توى مسأله جنگ وارد شدند، تا امروز هم بما مىگویند، از اوائل هم به ما گفتند که ما مىدانیم متجاوز کى است، این تجاوز است. یکجور وارد شدن به خاک دشمن هست که براى استنقاذ حق است، براى گوشمال دادن به متجاوز است، براى حفظ امنیت است. براى تأمین مرزها از حوادث مشابه بعدى از سوى همین دشمن هست، این را نمىشود گفت تجاوز.
بنابراین ما، تا وقتى که در پشت مرزهاى خودمان مىجنگیدیم که روشن بود داشتیم دفاع مىکردیم از خاک خودمان. آن وقتى هم که وارد خاک عراق شدیم، باز به دنبالهى همین مسأله است. ما مجازات متجاوز و گوشمال دادن به متجاوز را یکى از هدفهاى ادامهى جنگ ذکر کردیم و همین هم هست. البته این را هم باید بگویم که هنوز در مرزهاى ما، همهى مناطق از دشمن پاکسازى نشده است. ما هنوز مناطقى را داریم که از جمله نفتشهر و بخشى از مراکز دیگر مرزىِ ما که هنوز در اختیار دشمن هست و ما ادامهى جنگمان ولو براى پس گرفتن اینها هم که باشد، یک عمل دفاعى است. اما وقتى اینها را هم پس بگیریم، ما دنبال کردن دشمن و رفتن داخل اعماق خاک او براى گوشمال دادن او، این را همه، دفاع از خود و مجازات متجاوز مىشناسند. بنابراین دفاعى بودن این جنگ یک چیز واضحى است.
البته ما این را گفتیم بارها و همه هم این را قبول کردند از ما که ما قصد ماندن در این مناطق تصرف شدهى از عراق را نداریم. نه فاو، نه جزیره و نه هیچ نقطهى دیگر، نقاطى نیست که ما اینها را براى خودمان و جزء خاک خودمان دانسته باشیم. نه اینها مال عراق است، مال مردم عراق است، مال هر رژیم صالحى است که بعدها بر سر کار بیاید در عراق. فعلاً حرکت ما، حرکتى است که در دفاع از امنیت ما و در دفاع از آرامش و صلحى است که براى زندگى دو همسایه که ما و عراق باشیم، ضرورى و لازم است.
***
بیانات در خطبههاى نمازجمعه ۱۳۸۲/۰۱/۲۲ در بزرگداشت شهدای خرمشهر:
من مایلم اینجا یادى از «محمّد جهانآرا» شهید عزیزِ خرمشهر و شهدایى که در خرمشهرِ مظلوم آنطور مقاومت کردند بکنم. آنروزها بنده در اهواز از نزدیک شاهد قضایا بودم. خرمشهر در واقع هیچ نیروى مسلّحى نداشت؛ نه که صدوبیست هزار نداشت بلکه ده هزار، پنج هزار هم نداشت. چند تانک تعمیرىِ از کار افتاده را مرحوم شهید «اقاربپرست» - که افسر ارتشى بسیار متعهّدى بود - از خسروآباد به خرمشهر آورده بود، تعمیر کرد. (البته این مال بعد است. در قسمت اصلىِ خرمشهر که نیرویى نبود). محمّد جهانآرا و دیگر جوانان ما در مقابل نیروهاى مهاجم عراقى - یک لشکر مجهّز زرهى عراقى با یک تیپ نیروى مخصوص و با نود قبضه توپ که شب و روز روى خرمشهر مىبارید - سى و پنج روز مقاومت کردند. همانطور که روى بغداد موشک مىزدند، خمپارهها و توپهاى سنگین در خرمشهر روى خانههاى مردم مرتّب مىباریدند. با اینحال جوانان ما سى و پنج روز مقاومت کردند؛ اما بغداد سه روزه تسلیم شد! ملت ایران! به این جوانان و رزمندگانتان افتخار کنید. بعد هم که مىخواستند خرمشهر را تحویل بگیرند، دوباره سپاه و ارتش و بسیج با نیرویى بهمراتب کمتر از نیروى عراقى رفتند خرمشهر را محاصره کردند و حدود پانزده هزار اسیر در یکى دو روز از عراقیها گرفتند.