شفقنا – حجت الاسلام والمسلمین هادی سروش در سخنانی به مناسبت سالروز رحلت علامه طباطبائی بیان کرد: علامه عالی مقام آیت الله سید محمد حسین طباطبائی در ۲۴ آبان به قرب الهی پر کشید و بدین مناسبت از آنجا سال هاست سر سفره معارفی هستم که به وسیله آن مرد بزرگ گسترش یافته، مطالبی در درس حکمت متعالیه به مناسبت سالروز رحلت علامه طباطبائی در جمع طلاب عرضه نمودم که تقدیم می کنم.
علامه طباطبایی و سه ساحت تفسیر ، فلسفه و سیاست
واقع مطلب این است که علامه طباطبائی در تفسیر دارایِ روشِ نو، و در فلسفه صاحب ابتکار بوده و در سیاست سخنان قابل تاملی دارد و ارتباط علمی طلاب با علامه طباطبائی و استفاده بیش از پیش از سفره ای که او در این پنچاه سال گسترده ضروری است.
تفسیر از نگاه علامه طباطبائی
در تفسیر علامه طباطبایی طبق آموزه استادش مرحوم عارف قاضی روش تفسیر قرآن به قرآن دارد اما با دو نور افکن که عبارت از روایات و عقل است و این دو نور در مدعیان تفسیر قرآن به قرآن مانند طبری مفقود است.
علامه طباطبایی دردمندانه در المیزان مینویسد: وقتی به علوم دینی رایج نگاه می کنم، میبینم طوری تنظیم شده نیازی به قرآن ندارد ؛ “لاحاجةلها الی القرآن اصلا!” و ایشان همت خود را بر احیاء قرآن در حوزه نهاد.
علامه طباطبائی در حوزه فلسفه
علامه در فلسفه اسلامی کار بزرگی کرد؛ یکی این بود در برخی بحث های فلسفی صاحب ابتکار است مانند برهان صدیقین، بسیط الحقیقه، وجود رابط و مستقل، ارباب انواع و .. تا معاد جسمانی.
دیگر اینکه؛ وقتی بنا شد فلسفه ای به حوزه عرضه شود که متن درسی حوزه ها باشد، ایشان متن درسی فلسفه را از دو چیز جدا نمود ؛ اول از بحث های تجربی که بعضا بر اساس پیشرفت علوم بطلان ان ثابت شده مانند فلکیات که بر اساس نظریه بطلمیوسی استوار است ، و دیگری حذف ذوقیات عرفانی از متون درسی مانند نهایه الحکمة . البته خود علامه؛ جانش با ذوقیات عرفانی و شهودات و اشعار عارفانه عجین بود ولی معتقد بود باید متن درسی باید استوار به “برهان” باشد.
علامه طباطبائی و اعتقاد جازم به گفتار معصومین
نکته دیگر در شخصیت علمی علامه طباطبائی اعتقاد جازم و اعتنای خلل ناپذیر ایشان به روایات معصومین علیهم السلام است.
خود ایشان فرموده بودند؛ “من نیمی از روایات کتاب ۱۱۰ جلدی بحارالانوار را خوانده ام”. و اشراف ایشان به روایات تفسیری در تمام ۲۰ جلد تفسیر المیزان حیرت آور است.
کار مهمی که در این زاویه ایشان آغاز نمود ولی متاسفانه با تهاجم تحجر به علامه متوقف شد تفسیر روایات بحار بود در جلد های اولیه چاپی بحار به شکل پاورقی آمده است و اگر آن برنامه ادامه می یافت امروز ما از برکات مهمی در مورد فهم روایات محروم نبودیم!
توجه خاص ایشان به روایات و سیره معصومین و خصوصا رسول الله (ص) باعث شد که ایشان تمام سیره سلوک فردی و اجتماعی پیامبر رحمت را در کتاب “سنن النبی” جمع آوری بفرمایند که بسیار کتاب مغتنمی است.
رویکرد علامه طباطبائی به “احیاء تفکرناب دینی”
در سراسر تفسیر المیزان کاملا پیداست که ایشان چقدر اهتمام به این مهم یعنی احیاء تفکر دینی دارند.
نمونه هایی در این موضوع قابل عرضه است؛
یک مورد احیاء معارف قرآنی در علوم دینی است که در سطور گذشته از آن یاد کردیم.
نمونه دیگر توجه ایشان به آمیختگی فقه و اخلاق است که بشدت اهتمام به همراه بودنِ فقه با اخلاق داشتند و در جلد دوم تفسیر المیزان تصریح می کنند؛ ” احکام فقهی در قرآن آمیخته با اخلاق است و روا نیست که فقه بدون رعایت موازین اخلاق عرضه شود.. و اگر فقه متمرکز بر ظاهر شود و از روح و باطن اسلام جدا شود موجب سقوط است .”
علامه طباطبائی در حوزه سیاست و سیاست ورزی
ساحت دیگر از علم وافر علامه طباطبایی در حوزه سیاست است. امکان ندارد کسی تفسیر قرآن بنویسد و بتواند از انبوهی از آیات قرآن که رویکرد سیاسی دارد صرف نظر کند.
ایشان در المیزان تصریح می کند؛ ” اختیار حکومت در زمان ما [که زمان غیبت است] با خود مسلمین است”.
ایشان در جلد چهارم تفسیر المیزان به مسئله مهمی در حوزه سیاست در مورد علماء دینی دارد و تصریح می کند؛ “حاکمان؛ همواره عالمان دین و علماء شریعت را بکار گرفتهاند تا بوسیله آنان بر باورهای مردم سوار شده و استبداد خود را به جامعه تحمیل کنند.”
این سخن علامه طباطبایی در حوزه سیاسی بسیار باید توجه باشد.
بله علامه طباطبایی در حوزه سیاست ؛ انقلابیِ بمعنای امروزی نبود اما در همان حوزه سیاست بی نظر نیست و نظرات آکادمیک و استدلالی درخور توجهی دارد.
استناد حرفی بی سند به علامه طباطبائی
در همین جا ضروری است ساحت علامه طباطبایی را از یک دروغ بزرگ مبرا کنیم.
مدت هاست در رسانههای متعدد فضای مجازی میآید که علامه طباطبایی گفته اولین شهید انقلاب اسلام است!!
جالب توجه است؛ خانواده علامه طباطبایی صریحا استناد این جمله را به علامه طباطبایی تکذیب کردند و نقل اینکه جمعی از قوه قضاییه به محضر ایشان رسیدند و ایشان چنین جمله ای گفته باشند را بکلی منتفی اعلام کردند چراکه در سال شصت که دوران شدت بیماری ایشان بوده، ملاقات با ایشان امکان پذیر نبوده.
از سوی دیگر مگر میشود کسی که شاگردان او در متن مبارزه بودند و بعد از نهضت در متن انقلاب بودند چنین جمله ای گفته باشد؟! واقعا این جمله کسی است که به صورت مستقیم شنیده باشد و نقل کرده و خلاصه مستند آن کیست؟ جالب است تا امروز کسی نیست که بگوید من به طور مستقیم شنیدم و همه اش نقل قول دیگران است!
اخیرا در مصاحبه ای فردی که از نزدیکان دربار و صاحب مسئولیت بوده و شاید مدتی کمی ارتباط با علامه طباطبائی داشته واکنون در آمریکا است این جمله را آورده و عجیب است میگوید خودم از علامه شنیدم!! ایشان مگر در سالهای اول انقلاب در ایران بوده؟!
اضافه اینکه یکی از اساتید دانشگاه اذعان نمود من در واشنگتن در دانشگاه میهمان همین آقا بودم و ایشان گفت: “من این جمله منسوب به علامه را از کسی شنیدم که وقتی به علامه می گویند برای انقلاب شهیدهای زیادی داده شده و شما وارد بحث انقلاب شوید، علامه به مزاح آن جمله را گفته!” و بعد هم آن آقای دکتر هر چه فکر کرد یادش نیامد چه کسی این جمله را به او گفته!
خوب روشن است که جمله ای به این سنگینی را مگر میشود با نقل قول های اینچنینی کمتر درجه اعتبار را داشته باشد؟!
امیداست طلاب و دانشجویان و اساتید همواره از سفره پر برکت حضرت علامه همواره بهرمند باشند.